آیه 29 سوره ق
<<28 | آیه 29 سوره ق | 30>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
دیگر وعده عذاب من مبدّل نخواهد شد و هیچ (در کیفر) ستمی به بندگان نخواهم کرد.
نزد من فرمان [تهدیدآمیز به اینکه هر کس با حال کفر و شرک وارد آخرت شود حتماً دوزخی است] تغییر نمی یابد و من نسبت به بندگان ستمکار نیستم.
پيش من حكم دگرگون نمىشود، و من [نسبت] به بندگانم بيدادگر نيستم.»
وعده من ديگرگون نمىشود و من به بندگان ستم نمىكنم.
سخن من تغییر ناپذیر است، و من هرگز به بندگان ستم نخواهم کرد!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الْقَوْلُ»: منظور تهدیدها و وعیدها و مژدهها و بشارتهای فراوان در آیات مختلف است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ «27»
(شيطان،) همنشين او گويد: پروردگارا! من او را به طغيان وادار نكردم، بلكه او خودش در گمراهى عميق و دور بود.
قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ «28» ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ «29»
(خداوند فرمايد:) نزد من با يكديگر مشاجره نكنيد، من پيش از اين وعده عذاب را به شما داده بودم. فرمان (افكندن كافر در دوزخ) نزد من تغيير نمىيابد و من هرگز به بندگانم، ستم نكنم.
يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ «30»
روزى كه به دوزخ گوييم: آيا پر شدى؟ و او گويد: آيا بيش از اين هم هست؟
نکته ها
امام صادق عليه السلام فرمودند: منظور از «قرين» در اين آيه، شيطان است. «1» آرى، در جاى ديگر نيز مىخوانيم: شيطان، قرين بعضى از خلافكاران مىگردد. «2» «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ» «3»
يكى از عوامل دوزخى شدن انسان، دوست و همنشين بد است، چنانكه قرآن در اين آيات، از شيطان به عنوان همنشينى كه انسان را به دوزخ مىافكند نام برده است. يكى از نالههاى دوزخيان در قيامت، اظهار ندامت از گرفتن دوستان بد در دنياست، چنانكه قرآن سخن آنان را چنين بيان مىفرمايد: «يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا» «4» اى كاش! فلانى را به دوستى نمىگرفتم.
در قيامت، ميان مجرمان با يكديگر، و مجرمان با رهبران فاسد، و مجرمان با شيطان،
«1». بحار، ج 5، ص 323.
«2». تفسير الميزان.
«3». زخرف، 36.
«4». فرقان، 28.
جلد 9 - صفحه 223
گفتگوهايى است و هر كدام تلاش مىكنند كه گناه خود را به گردن ديگرى بياندازند. در قرآن، صحنههايى از اين مشاجرات نقل شده است، از جمله:
گاهى به يكديگر مىگويند: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ» «1» اگر شما نبوديد، قطعاً ما مؤمن بوديم، ولى پاسخ مىشنوند: «بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» «2» هرگز چنين نيست، بلكه شما خودتان ايمانآور نبوديد.
در صحنه و موقفى ديگر به رهبران فاسد مىگويند: «كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا» «3» ما تابع شما بوديم و بدبخت شديم، آيا مىتوانيد امروز گرهى از كار ما باز كنيد.
و در صحنهاى، شيطان را ملامت مىكنند و او مىگويد: فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ... «4»
مرا سرزنش نكنيد، خودتان را سرزنش كنيد، من كارى جز دعوت نداشتم، شما خودتان دعوت مرا پذيرفتيد.
اين آيه نيز سخنى از ابليس است كه مىگويد: پروردگارا من آنان را به طغيان وانداشتم.
جهنّم همواره مىگويد: «هل من مزيد»، چنانكه جهنّميان نيز در دنياپرستى و مال و مقام و خوردن اموال مردم سيرى نداشته و «هل من مزيد» مىگفتند.
پیام ها
1- دوست و رفيق بد، انسان را به كجا مىكشاند؛ انسانى كه مىتوانست با ابرار همنشين باشد، همراه و همنشين شيطان گرديده است. «قَرِينُهُ»
2- ابليس، به ربوبيّت خدا معترف است. «قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا»
3- به هوش باشيم كه ابليس در قيامت از خود سلب مسئوليّت مىكند و از منحرفان تبرّى مىجويد. «ما أَطْغَيْتُهُ»
4- ابليس كار خود را تنها در محدوده دعوت و وسوسه مىداند، نه اجبار مردم. «ما أَطْغَيْتُهُ»
«1». سبأ، 31.
«2». صافّات، 29.
«3». ابراهيم، 21.
«4». ابراهيم، 22.
جلد 9 - صفحه 224
5- كار انسان به جايى مىرسد كه شيطان او را گمراه مىشمرد. قالَ قَرِينُهُ ... فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ
6- دوزخيان در قيامت با ابليس جدال و تخاصم دارند. «لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ»
7- به جاى جدال و مخاصمه با شيطان در قيامت كه سودى ندارد، در دنيا به ستيز با او برخيزيم. «لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ»
8- قهر خدا، بعد از اتمام حجت است. أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ ... قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ
9- گفتگوها و جرّ و بحثها در قيامت، حكم الهى را تغيير نمىدهد و سبب بازنگرى و تجديد نظر در حكم نمىشود. «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ»
10- تغيير حكم و تخفيف كيفر ظالم، سبب ظلم به مظلومان است. «ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ»
11- به دوزخ افتادن مجرمان، ظلمى است كه آنان در حق خود مرتكب شدهاند، نه ظلم خدا در حق آنان. أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ ... وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ
12- دوزخ، داراى نوعى شعور است و مخاطب خداوند قرار مىگيرد و سؤالالهى را پاسخ مىدهد. «هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ «29»
ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَ: بدرستى كه آنچه مقدّم داشتم براى شما در دنيا از اينكه عقاب نمايم كسى را كه انكار نمايد وحدانيّت ذات مرا و تكذيب نمايد پيغمبر مرا و مخالفت نمايد امر مرا، تبديل داده نشود و خلاف آن نگردد، وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ: و نيستم من ستم كننده مر بندگان خود را كه بدون استحقاق عقاب نمايم.
تنبيه: ورود ظلم به صيغه مبالغه دو وجه است:
1- آنكه مراد عموميت نفى ظلم باشد نسبت به جميع افراد، يعنى خداى
جلد 12 - صفحه 235
تعالى ظلم كننده نيست بر هيچ يك از افراد بندگان مأخوذ از قول عرب فلان ظلام للعبيد.
2- آنكه مقصود از مبالغه باشد در نفى صدور ظلم از ذات سبحانى به جهت رد قول آنكه اضافه ظلم به ساحت قدس او نمايد، و معنى آنكه اصلا ظلم از خدا صادر نشود زيرا كه ظلم قبيح و منافى با الوهيت و ربوبيت است، پس نسبت ظلم به حق تعالى غايت تباعد باشد، بنابراين اگر عذاب فرمايد كسى را كه مستحق عذاب نباشد، حكم آن داشته باشد كه افراط در ظلم و از حد درگذشته.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ جاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِيدٌ «21» لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ «22» وَ قالَ قَرِينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتِيدٌ «23» أَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ «24» مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُرِيبٍ «25»
الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَأَلْقِياهُ فِي الْعَذابِ الشَّدِيدِ «26» قالَ قَرِينُهُ رَبَّنا ما أَطْغَيْتُهُ وَ لكِنْ كانَ فِي ضَلالٍ بَعِيدٍ «27» قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ «28» ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِيدِ «29» يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ (30)
ترجمه
و آيد هر شخصى با آنكه با او رانندهاى و گواهى است
بتحقيق بودى در بيخبرى و غفلت از اين پس برداشتيم از تو پوشش و حجاب تو را پس ديده تو امروز تيز است
و گويد همنشين او اينست آنچه نزد من آماده و مهيّا است
بيفكنيد در دوزخ هر بسيار ناسپاس دشمنى كننده را
بسيار منع كننده مر امر خير متجاوز شك آورنده را
آنكه قرارداد با خدا معبود ديگرى پس بيافكنيد او را در عذاب سخت
گويد همنشين او پروردگارا طاغى و سركش نساختم او را ولى بود در گمراهى دور از حق و حقيقتى
گفت مخاصمه ننمائيد نزد من و بتحقيق پيش فرستادم بسوى شما وعيد را
تبديل كرده نميشود قول در نزد من و نيستم من هيچ ستم كننده بر بندگان
روزى كه ميگوئيم بدوزخ آيا پر شدى و ميگويد آيا هيچ زيادتى
جلد 5 صفحه 55
وجود دارد.
تفسير
خداوند متعال بمناسبت آيات سابقه متعرّض احوال روز قيامت شده كه هر كس با دو ملك كه يكى كشاننده او است بمحشر و ديگرى شاهد بر اعمال او است در دنيا چنانچه در نهج البلاغه است به پيشگاه الهى حاضر و باو گفته ميشود تو از اوضاع امروز غفلت داشتى و سرگرم بدنيا بودى پس ما پرده غفلت و غرور را از ديده بصيرت تو برداشتيم و امروز چشم ظاهر و باطن تو تند و تيز شده تمام حقائقى را كه انبياء و اوليا در دنيا خبر دادند مىبينى و يقين پيدا ميكنى كه حق و صدق بوده و همان ملكى كه شاهد اعمال او است چنانچه در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده عرضه ميدارد اين نوشته اعمال او است كه نزد من حاضر و آماده است يا شيطانى كه در دنيا با او بوده و او را اغوا ميكرده چنانچه از فرمايش قمّى ره و آيات بعد استفاده ميشود ميگويد اين شخص همان است كه زير دست من در دنيا اغوا شد براى بدجنسى خودش مهيّا شده براى ورود در جهنّم و خدا به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام ميفرمايد اختيار با شما دو نفر است هر بنده ناشكر كه قدر نعمت ولايت شما را ندانسته و با شما عناد ورزيده و حقوق واجبه خود را باهلش ادا ننموده و ظلم و ستم و تعدّى و تجاوز بشما و شيعيان كرده و شكّاك در دين حق بوده و براى خدا شريك قرار داده بيندازيدش در عذاب سخت جهنّم به بيانيكه قمّى ره فرموده و امام سجّاد عليه السّلام از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود من و تو روز قيامت در يمين عرشيم پس خدا مىگويد برخيزيد و هر كسى دشمن دارد و تكذيب نموده شما را در آتش بيندازيد و در مجمع و امالى علاوه بر اينمعنى از عامّه نقل نموده كه خدا بآن دو ميفرمايد و هر كس دوست دارد شما را داخل در بهشت كنيد و اين مراد است از قول خداوند ألقيا فى جهنّم كلّ كفّار عنيد و قمّى ره فرموده اين معناى قول صادق عليه السّلام على قسيم الجنّه و النّار است ولى بعضى از مفسرين گفتهاند خطاب در ألقيا متوجّه بهمان دو ملك سائق و شهيد است و بعضى گفتهاند بمالك دوزخ است و وجوهى براى جواز خطاب واحد بلفظ تثنيه ذكر نمودهاند كه بهتر از همه جريان عادت عرب است
جلد 5 صفحه 56
بر آن و پر بودن دواوين شعراء از آن و بنابراين مقصود افكندن هر كافر معاند مانع الزّكوة متعدّى شاكّ مشرك است در جهنّم و در هر حال تكرار خطاب براى تأكيد استحقاق چنين كسى است و در اين حال قرين سابق الذّكر يا غير آن در هر حال شيطان يا انسانيكه با او در دنيا بوده و ظاهرا موجب گمراهى او شده عرضه ميدارد پروردگارا من تمام مؤثر در طغيان و سركشى او نبودم اين خودش ذاتا خراب و مايل بفسق و فجور و تمرّد و عصيان بود لذا گوش بفرمايش پيغمبر و امام و نوّاب او نداد و گوش بحرف من داد و اين بعد از آنستكه او مدّعى شده اين مرا اغوا نموده است لذا خدا ميفرمايد بيش از اين مجادله و خصومت با يكديگر نكنيد من قبلا اتمام حجّت بر شما نموده و وعده عذاب دادم فرمان من تخلّفپذير نيست و قول من دو تا نميشود قسم خوردم كفّار و دشمنان آل اطهار را بجهنّم ببرم و خواهم برد و من بهيچ وجه و هيچ مقدار بر بندگان ظلم نميكنم و نيستم من بر هيچ كسى ستم كننده هر كه را بجهنّم ببرم براى استحقاق او است كه بعمل خودش تحصيل كرده و بنابراين مبالغه در نفى است نه در منفى يعنى بسيار من ظلم كننده نيستم و محتمل است مراد مبالغه در منفى باشد كه ظاهر از كلام باعتبار وضع صيغه براى مبالغه است باين تقريب كه چون بندگان خدا زيادند و اگر خدا العياذ باللّه ستمكار باشد بر بندگان بايد زياد ستم كرده باشد و خدا زياد ستمكار نيست پس بر بندگان ظلم نميكند و در هر حال معلوم است كه مراد اين نيست كه خدا بسيار ظلم نميكند تا منافات نداشته باشد با ظلم كم آنچه ذكر شد مستفاد از كلمات مفسرين است در اطراف اين جمله ولى بنظر حقير بهتر آنستكه گفته شود اين صيغه چنانچه براى مبالغه است براى بيان شغل و نسبت هم ميباشد مانند بقّال و عطار و نجّار و اينجا در اين معنى استعمال شده و مراد آنستكه خدا نسبتى بظلم بر بندگان ندارد و ستمكار در حقّ آنها نيست اين اوضاع و احوال روزى است كه خدا جهنّم را از جنّ و انس فوج فوج پر ميكند و آن با اشتعال و التهابى كه براى فرو بردن كفّار در درون خود دارد مانند آنستكه در جواب خدا كه ميفرمايد آيا پر شدى ميگويد آيا زياده بر اين كافر و فاجرى هست كه من آن را در جوف خود هضم نمايم
جلد 5 صفحه 57
و قمّى ره نقل فرموده كه خدا وعده داده بجهنّم كه آنرا پر كند و خواهد كرد پس سؤال ميفرمايد از آن كه آيا پر شدى و او ميگويد آيا جاى زيادتى باقى ماند يعنى من ديگر جا ندارم پس بهشت ميگويد پروردگارا بجهنّم وعده فرمودى كه آنرا پر كنى و كردى و بمن وعده فرمودى كه مرا پر كنى و نكردى پس خدا خلق ميفرمايد در آنروز خلقى را و بهشت را از آنها پر ميكند پس ميفرمايد امام صادق عليه السّلام فرمود خوشا بحال آنها كه همّ و غمّ دنيا را نديدند و داخل بهشت شدند و البتّه اين سؤال و جوابها مشتمل بر مصالح و حكمى است از قبيل بروز صدق مواعيد حق و تخويف فجّار و كفّار و جلوه قهر قهّار و قدرت خداوند بر گويا نمودن اجسام جاى ترديد و اشكال نيست و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ما يُبَدَّلُ القَولُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلاّمٍ لِلعَبِيدِ «29»
عوض و تبديل نميشود قولي که دادهايم نزد ما و نيستم من بظلم كننده بندگان.
ما يُبَدَّلُ القَولُ لَدَيَّ آنچه قرآن فرموده و انبياء خبر دادند و ائمه بيان كردهاند تغيير پذير نيست زيرا كذب لازم ميآيد و بر خدا و معصومين محال است چون كذب از اقبح قبايح است حتي دارد در خبر:
«الكذب شر من الشراب»
وَ ما أَنَا بِظَلّامٍ لِلعَبِيدِ زايد بر استحقاق عذاب نميكنم و اجر احدي را هم فرو نميگذارم زيرا منافي با عدل است. و يكي از اصول عقايد عدل است، و گفتيم عدل بمعني اينکه است که فعل قبيح و فعل لغو محال است از خداوند صادر شود نه قبيح و لغو صرف و نه قبيح و لغو مطلق و ظلم از قبايح است بلكه اقبح قبايح، و تمام افعال الهي حسن است يا حسن صرف يا حسن مطلق و تمام از روي حكمت و
جلد 16 - صفحه 252
عين صلاح است. و مكرر در اينکه تفسير بيان شده که افعال از شش قسم بيرون نيست: حسن صرف که مصلحت دارد و هيچ مفسده ندارد و قبيح صرف که مفسده دارد و هيچ مصلحت ندارد، و لغو صرف که نه مصلحت دارد و نه مفسده، اما اگر هم مصلحت دارد هم مفسده آن هم سه قسم است اگر مصلحتش غالب باشد حسن مطلق، و اگر مفسده غالب باشد قبيح مطلق، و اگر هر دو مساوي باشد لغو مطلق.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 29)- سپس برای تأکید بیشتر میافزاید: «سخن من تغییر ناپذیر است، و من هرگز به بندگانم ستم نخواهم کرد» (ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
این آیات دلیل بر اختیار و آزادی اراده بندگان است، نه شیطان مجبور است شیطنت کند، و نه کافران مجبورند راه کفر و عناد و راه شیطان را پیش گیرند و نه سرنوشت قطعی و خارج از اراده برای کسی مقرر شده است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم